کشمکش باندهای قدرت و آینده جمهوری اسلامی
مهرداد کوشا

حکومت جمهوری اسلامی از هنگام به قدرت رسیدن در بهمن 1357 تاکنون همواره برای بقاء خویش دو روند موازی را با دو عملکرد متفاوت، یکی اصلی و دیگری فرعی در داخل کشور طی نموده است. عملکرد اصلی رژیم در تمامی سی و دو سال گذشته، صرفنظر از اینکه کدام جناح حکومتى در قدرت بوده است٬ عبارت از سرکوب کارگران، سرکوب جنبش زنان، اعتراضات دانشجویی و بطور کلی سرکوب جنبشهای آزادی خواهی و برابری طلبی از طریق شکنجه و زندان و اعدام بوده است .

امّا علاوه بر خطر اپوزیسیون سرنگونی طلب برای حکومت اسلامی، در مقاطعی از دوران سیاه این حکومت، کودتا و فروپاشی ناشی از درگیری جناحها و باندهای داخل حکومتی برای کسب یا تثبیت قدرت خود، کل نظام را با خطرات جدّی مواجه ساخته است. عملکرد فرعی حکومت در این راستا و به شکل تصفیه عناصر خودی و داخل در قدرت تعریف می شود. صادق قطب زاده و ابوالحسن بنی صدر نمونه نیروهای مکلا در حکومت و حسینعلی منتظری از جمله عناصر آخوند می باشد که در فراز و نشیب حکومت اسلامی و برای حفظ و بقاء آن، مورد تصفیه قرار گرفته اند. در خرداد سال 1388 و در رقابت سنگین برای بدست گرفتن پست ریاست جمهوری، جناح به اصطلاح "اصلاح طلب" و خط امامى سابق٬ که عمده ترین قدرت داخل حکومت بودند مورد تصفیه قرار گرفته و از قدرت خلع شدند .

پدیده ی تصفیه دائمی درون یک حکومت ایدئولوژیک وآنتی سکولار، در یک کشور به اصطلاح جهان سومی، امّا نشان چیست؟ بدون شک این امر به معنی بحران سیاسی، اقتصادی واجتماعی دائمی در  ارکان حکومتی است که فاقد هر گونه چشم اندازی برای تثبیت سیاسی خود و رسیدن به شرایطی متعارف برای ادامه حیات، به عنوان یک نظام سیاسی- اقتصادی سرمایه داری در قرن حاضر میباشد.
رژیم اسلامی برای بقاء خود به هر حربه و وسیله و هر نوع جنایت متوسل شده و میشود. در هر حکومت ایدئولوژیک بطور عام و در حکومت اسلامی بطور خاص، هرجنایتی برای حفظ نظام جایز و هر درجه از سکولاریسم، آزادی سیاسی، تشکل کارگری، برابری زن و مرد، مدرنیسم و آزادیهای اجتماعی سمّی مهلک به حساب می آید. در این میان بکارگیری ابزارها ی سرکوب و روشهای فریب و ارعاب بستگی به وضعیت و موقعیت سیاسی دارد.

در شرایطی که جنبشهای آزادیخواهی و برابری طلبی در سراسر خاورمیانه و شمال افریقا، بحران تاکنونی رژیم اسلامی را شدّت بیشتری بخشیده و ترس سران حکومت از سرنگونی نظام اسلامی را دو چندان ساخته است، کشمکش و درگیری باندهای حکومتی وارد فاز جدیدی شده که قبلاّ تا به این سطح وجود نداشته است. پرونده های احمدی نژاد و مشایی در مورد فساد مالی و اقتصادی و اخلاقی تقریباً کامل شده است. مثلاّ برای حضرات تازه معلوم شده که احمدی نژاد 700 میلیارد تومان پول بیت المال را برای تقلّب در انتخابات بالا کشیده و تا حالا کسی از آن اطلاع نداشته است! دولت به قانون اساسی وقعی نمی نهد و مصوبات مجلس شورای را به پشیزی نمی گیرد! جنّ و جن گیری در اطرافیان احمدی نژاد رسوخ کرده و خلاصه ارکان حکومت ولایی سست گردیده و ولی فقیه، به عنوان نماینده خدا، هتک حرمت شده است. همه این اراجیف وعوامفریبی به این معنی است که ادامه حکومت اسلامی با حفظ وضعیت موجود امکان پذیر نمی باشد. باید تصفیه ی دیگری صورت گیرد تا تشتت حکومت کاهش یافته، سمت گیری جنبش اعتراضی و سرنگونی طلبی حتی الامکان از کل نظام اسلامی و شخص خامنه ای به طرف دولت حاضر منحرف شود و در نتیحه آن، ابزارها و نهادهای پلیسی و امنیتی کماکان پتانسیل سرکوب و ارعاب را حفظ نمایند.

در چنین شرایطی، اوباشان و مزدوران جمهوری اسلامی که تا چندی قبل به دفاع از احمدی نژاد با جیره ساندیس و کیک در خیابانها و مواجب گوناگون مثل وامهای چند میلیونی بدون بازپرداخت، مردم عاصی از کل حکومت و نظام اسلامی را در کوچه و خیابان می کشتند و جوانان دختر و پسر را در کهریزک  مورد تجاوز قرار می دادند، امروز فریاد مرگ بر مشایی و احمدی نژاد سرمی دهند و رئیس این اوباشان، یعنی مداح حدادیان، مشایی را به آلت تناسلی احمدی نژاد تشبیه می کند. سخن احمدی نژاد در مراسم سالروز درگذشت خمينى و در اعتراض به هو کردن اوباشان، که خطاب به سر دسته آنان (احتمالاّ همان حدادیان) گفت "نوبت شما هم می رسد" در عین حال که التماسی از سر عجز و ناتوانی در مرحله احتضار به یکی از مباشران گاد فادر اسلامی برای نجات خود است، خالی از حقیقت هم نیست. لمپنیزم اسلامی اینک گریبان احمدی نژاد را گرفته و فردا نوبت یکی دیگر از این جانیان است .

فاز جدید درگیری باندهای حکومتی جمهوری اسلامی امّا کمترین ارتباط و سنخیتی با آزادی و حقوق اجتماعی و شهروندی ندارد. حمله باند خامنه ای به احمدی نژاد حتی مجالی به اصلاح طلبی نوع دوم خرداد و جنبش سبز نمی دهد. حکومت امروز حتی تشییع جنازه یک عضو نهضت آزادی را هم تحمل نمی کند تا چه رسد به آزادیهای سیاسی و اجتماعی مورد خواست مردم. حکومت اسلامی همین امروز کماکان مشغول اعدام و شکنجه است؛ اعتراضات کارگری و جنبش زنان را سرکوب میکند؛ گشت اوباشان را در خیابانها می چرخاند؛ بر سر میدانهای اصلی شهر ماشینهای آب پاش را آماده برای حمله نگه می دارد و برای جمع آوری دیشهای ماهواره و غارت لوازم قابل فروش آن، به پشت بامها هجوم    می برد. با اینهمه کسی تسلیم نمی شود. مردم همچنان در برابر رژیم اسلامی مقاومت میکنند. جمهوری اسلامی قطعاً قادر به سرکوب کامل جنبش سرنگونی مردم ایران نیست. آینده برای رژیم اسلامی سخت تر و بحرانی تر از گذشته خواهد بود. با تحولات ایجاد شده در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و بخصوص با اوجگیری مبارزات آزادیخواهی مردم سوریه، موقعیت جمهوری اسلامی در لبنان، عراق، افغانستان و کل منطقه تضعیف شده است. این امر بدون شکّ موجبات تضعیف حکومت را در داخل کشور فراهم خواهد ساخت.  

پیروزی در این مبارزه، نه فقط تا مرحله سرنگونی نظام فقر و فلاکت و خفقان جمهوری اسلامی، بلکه تا بنا نهادن یک جامعه آزاد و برابر، یک دنیای بهتر باید به پیش رود. این پیروزی تنها و تنها در گرو سازمان دهی و پیگیری مبارزه تحت رهبری حزب سیاسی طبقه کارگر، با برنامه ای روشن و واقعی برای دستیا بی به آزادی و برابری است. زنده باد سوسیالیسم، زنده باد حزب اتحاد کمونیسم کارگری . *